English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (566 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
makeweight U مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Do I have to pay a supplement? U آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
increments U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
increment U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
legal reserves U مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
offsetting U مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offset U مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
in a way <idiom> U به مقدار از چیزی
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
discloses U یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclose U یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclosing U یات چیزی که باید مخفی می ماند
pours U مقدار ریزپ چیزی
minimum U کوچکترین مقدار چیزی
excess U مقدار زیادی از چیزی
poured U مقدار ریزپ چیزی
pour U مقدار ریزپ چیزی
excesses U مقدار زیادی از چیزی
pouring U مقدار ریزپ چیزی
give or take <idiom> U از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
usenet U که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
yardage U میزان و مقدار چیزی بحسب یارد
accrual U افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
footage U طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
segment U فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
segments U فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
trap U وسیله , نرم افزار یا سخت افزار که چیزی مثل متغیر, خطا یا مقدار دریافت میکند
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
special <adj.> U اضافه
plusage U اضافه
extra- U اضافه
spare U اضافه
spared U اضافه
addition U اضافه
additions U اضافه
plussage U اضافه
extra U اضافه
overplus U اضافه
extra <adj.> U اضافه
increscent U اضافه
extras U اضافه
increase U اضافه
increased U اضافه
surpluses U اضافه
surplus U اضافه
increases U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
excesses U اضافه
augmentation U اضافه
in a. to U به اضافه
excess U اضافه
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
superimposable U قابل اضافه
genitive U حالت اضافه
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
overtime U اضافه کاری
overcharges U اضافه هزینه
furthermore <adv.> U اضافه بر این
additionally <adv.> U اضافه بر این
in addition <adv.> U اضافه بر این
over and above <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
overcharging U اضافه هزینه
moreover <adv.> U اضافه بر این
what is more <adv.> U اضافه بر این
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
overtime U اضافه کار
accessing U الحاق اضافه
accesses U الحاق اضافه
on top of that <adv.> U اضافه بر این
access U الحاق اضافه
aside from that <adv.> U اضافه بر این
imburse U اضافه کردن
possessive U حالت اضافه
possessives U حالت اضافه
accessed U الحاق اضافه
forby <adv.> U اضافه بر این
overcharge U اضافه هزینه
surtax U اضافه مالیات
overcharged U اضافه هزینه
besides <adv.> U اضافه بر این
superimposable U اضافه شدنی
on to <adv.> U اضافه بر این
premiums U اضافه ارزش
add U اضافه کردن
budget surplus U اضافه بودجه
overloads U اضافه فرفیت
overloads U اضافه بار
overloaded U اضافه فرفیت
over load U اضافه بار
overloaded U اضافه بار
excesses U اضافه مازاد
excess U اضافه مازاد
adding U اضافه کردن
adds U اضافه کردن
overproduction U اضافه تولید
eke U اضافه کردن بر
surcharge U اضافه بها
surcharge U اضافه بار
surcharges U اضافه بها
surcharges U اضافه بار
overvoltage U اضافه ولتاژ
overtimer U اضافه کار کن
overdraft U اضافه برداشت
overpotential U اضافه ولتاژ
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
overdrafts U اضافه برداشت
subjoin U اضافه کردن
append U اضافه کردن
add U اضافه کردن
overload U اضافه فرفیت
per U حروف اضافه
step up U اضافه کردن
exeed U اضافه شدن از
overpopulation U اضافه جمعیت
affixed U اضافه نمودن
affix U اضافه نمودن
overshoots U اضافه جهش
overshooting U اضافه جهش
overloading U بارگذاری اضافه
overshoot U اضافه جهش
prepositions U حرف اضافه
preposition U حرف اضافه
gen U حالت اضافه
added U اضافه شده
salary increase U اضافه حقوق
overloading U اضافه بارگذاری
affixing U اضافه نمودن
added to that U اضافه بران
excess price U اضافه قیمت
overloading U اضافه فرفیت
affixes U اضافه نمودن
widening U اضافه پهنا
excess luggage U اضافه بار
margin product U اضافه محصول
service charge U اضافه کار
overloading U اضافه بار
overload U اضافه بار
premium U اضافه ارزش
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com